[su_highlight background=”#fbff73″]زمان موردنیاز برای مطالعه این مطلب: ۲ دقیقه [/su_highlight]
فقط ده ثانیه به این موضوع فکر کنید.
اولین پرواز توسط برادران رایت در ۱۹۰۳ به مدت ۱۲ ثانیه و ۴۰ متر انجام شد. در سال ۲۰۰۳ بشر توانست که پروازهای تجاری بین سنگاپور و نیویورک به مدت ۱۸ ساعت به طول ۱۶۵۰۰ کیلومتر با تعداد ۳۴۰ مسافر و پذیرایی کامل و با ایمنی عالی با هواپیمایی به وزن ۳۸۰ تن انجام دهد . این هواپیما شاید بیش از یک میلیون قطعه دارد که در ۵۰ کشور و شرکت مختلف ساخته می شود که اشتباه در یکی از آنها می تواند موجب مرگ ۴۰۰ نفر شود و هر روز هزارها پرواز مانند این در حال انجام است.
بشر ۶۶ سال بعد از اولین پروازهواپیما به کره ماه قدم گذاشت و یا هواپیمایی ساخت که با چند برابر سرعت صوت پرواز کند.
به نظر شما این راندمان و پیشرفت برای ۱۰۰ سال خیلی سریع و زیاد نیست؟
چند ثانیه فکر کنید؟ واقعا پیشرفت زیادی است برای صد سال و از سوی دیگر هم توجه داشته باشید که صنعت خودرو سازی هم تقریبا همین قدمت را دارد ولی از لحاظ بهره وری و ایمنی و … هرگز به این میزان رشد نکرده است.
ولی چرا هوانوردی (صنعت هوا-فضا) این مقدار پیشرفت کرده است؟
- چون کار حساس و دقیقی بوده است ، چون با جان میلیون ها انسان درگیر بوده است ، چون برای آن استاندارد واحد تعریف کرده اند و بر آن نظارت می کنند ، برای اینکه جای خطا و چانه زنی و چشم پوشی در آن نیست، چون بلافاصله پس از هر سانحه ایی بدون درگیر شدن با احساسات و مصلحت و …. علت واقعی حادثه را کشف می کنند و سریع و چالاک قوانین مربوط به آن را تغییر می دهند. تقریبا هیچ اشتباهی در صنعت هوانوردی دو بار تکرار نشده است.
- ارتباطات و استاندارد هوانوردی در همه جای دنیا از فرودگهای دور در افریقا تا امریکا و هلسینکی یکسان است و کیفیت سرویس و نگهداری ثابت است. البته برای کاهش خطای انسانی در کنترل یک ماشین ( از خلبان تا برج مراقبت تا تعمیرکار ) قوانین بسیار سخت گیرانه و آموزشهای واحد و باز آموزی و … وجود دارد.
- تا جای ممکن در کابین خلبان همه چیز برای خودش سنجش و درجه دارد و اطلاعات در جعبه سیاه برای استفاده بعدی ذخیره می شود.
- از طرف دیگر هیچ چیز قطعی وجود ندارد و هر قانونی را می تواند تغییر کند ( توسط مراجع ذیصلاح ) و همه ملزم به رعایت هستند و از طرف دیگر هیچ قانونی را نمی توان رعایت نکرد و شکست.
- در صنایع دیگر مانند خودرو سازی، ارتباط بین شرکت های رقیب برای ارتقا و یا حتی ارتباطات داخلی برای انتقال دانش به نسل بعد، مانند صنعت هوانوردی نیست.
- ارتباطات و مکالمات در کابین خلبان، برج مراقبت، تعمیر و نگهداری و … بر اساس اصول حرفه ایی می باشد و بدون تعارف و احترام به بزرگتر و مصلحت اندیشی و خجالت و … انجام می شود. مثلا وقتی یک مشکلی وجود دارد کمک خلبان بدون ترس از مواخذه و برچسب خوردن و … نظرش را به خلبان منتقل می کند و به خلبان هم آموزش داده اند که به هر توصیه کوچکی ، بدون تعصب و پیش فرض توجه کند.
- کارهای درجه دو (به نظر من)، ۵٪ با کار درجه یک فاصله (ریالی، انرژی، زمانی) دارند ولی همین مقدار کار باعث تفاوت و تمایز فاحشی میشود.
اما چه ربطی به استارتاپ و ارزش آفرینی دارد ؟
- افرادی دیده ام که از زیر انجام کار دقیق و درجه یک فرار می کنند ولی در دراز مدت خودشان ضرر می کنند. برای خودتان استاندارد های حداکثری تعیین کنید.
- عدم ثبت و ضبط اطلاعات و ارتباطات و مکاتبات برای استفاده آینده و بازنگری نکردن مداوم به فعالیت های گذشته. این کار در خوش بینانه ترین حالت یعنی بستن در یادگیری به روی خود.
- چند بعدی نبودن افراد و تیم ها و تمرکز تنها بر یکی از حوزه های کاری مانند بازاریابی، توسعه محصول، ارتباطات، برندینگ و …. . باید بدانیم که هر سیستمی و سازمانی از تعداد زیادی جز تشکیل شده است که باید همه آنها با هم خوب کار کنند تا سیستم خوب کار کند، نه تک تک آنها.
- در موقع بروز مشکل و پس از آن به جای تفکر منطقی در مورد آن، مسائل را به تسویه حساب شخصی تبدیل می کنند و از زیر بار مسئولیت فرار کردنها و … . اشکال ندارد که شکستی رخ دهد ولی بیایید آنرا آسیب شناسی کنیم.
- از تجربیات همه استفاده کنیم و با هم به اشتراک بگذاریم، چه در محیط های دیجیتال و مجازی و چه در دور همی ها و ملاقات های حضوری و در کل اشتراک تجربه باعث رشد همه ما می شود
- گروههای مختلف با هم کار کنید، منابع و دانش تان را با هم به اشتراک بگذارید.
- سرعت اعمال تغییرات و چابکی سیستم بسیار مهم است و میتواند باعث رشد سازمان و جلوگیری از آسیب ها شود.
- در یک سیستم سالم به همه نقش ها نیاز است، از خلبان تا مامور برج کنترل تا مامور بارچینی. در یک سازمان نباید از نقشهای ساده مانند نیروی خدماتی دفتر، طراح گرافیست و … گذشت.
- برای موفقیت و رشد و توسعه به تیم های عالی و همگن نیاز است نه به تک استعداد های منفرد.
- یکی از دوستانم هم به این مطلب از جنبه دیگری نگاه کرده است، که چون برایم جالب بود، در ادامه عینا نقل می کنم .
- من هم فکر میکنم دلایل زیادی میتونن باعث این تفاوتِ سرعت پیشرفت توی این دو صنعت شده باشند. خیلی از دلایل همونهایی هست که در بالا اشاره شد و از منظر نگاه شما کاملا صحیح و منطقی هستن.
ولی نکته ی دیگه ای که هست اینه که اساسا استراتژی این دو صنعت از بیخ و بن متفاوته.
البته قبول دارم که رعایت دقت و قوانین و غیره تاثیر بسزایی در ایجاد سرعت رشد هواپیماها و این دست تولیدات داشته. اما همین قوانین هم کاملا منطبق و جهت گرفته از استراتژی اصلی صنعت هوا و فضا است.
به نظرم این دو صنعت از نطفه ی آغازین شکل گیری چشم اندازهای متفاوتی داشتن که برای صاحبان این صنایع از همان ابتدا مشخص بوده و هست! نمیدونم در کدام نقطه ی تاریخ این توافق بین این دو صنعت بزرگ شکل گرفته، ولی هر کدام راه خودشون رو میرن و منافع خودشون دو دارن، و اساسا منافع هر گروه در یک نوع رفتار و عملکرد و یک گونه از تولید، تامین میشه.
مخاطب یک گروه عوام و توده ی مردم هستند (البته در کلیت ماجرا، ما کاری به اقلیت انگشت شمار نداریم.) و نیازهای این گروه مثل جابه جایی، رفاه عمومی، حمل و نقل و ..
ولی گروه دوم که صنعت هوا-فضا هست برای عوام طراحی نشدن، که البته از بدو پیدایش توسط انسانهایی بلندپرواز تولید شده که هوای پر زدن در اسمانها و ناشناخته ها رو در سر داشتن!
درسته که از هواپیما هم برای جابجایی دسته های بزرگی از آدمها استفاده شده، ولی طریقه ی استفاده از اون هم تنها در اختیار عده ی محدودی است که باید هزاران فیلتر رو رد کنن و خوب آموزش ببینن. (که این قسمت رو شما خودت خوب توضیح داده بودی و نیازی به توضیح اضافه ی من نیست.)
و اگر عده ای هم هستن که میتونن از هواپیما یا فضا پیماهای خصوصی استفاده کنن، اولا نسبت به توده ی مردم در سطح بالاتری قرار دارند، از بسیاری جهات و دوم اینکه نسبت آنها به کل جمعیت قطعا بسیار ناچیزه و قابل اغماض.
این ها تاثیر بسزایی در جهت گیری سیاست کلی داشته و داره.
محصولی که برای عوام تولید میشه عموما مصرفی است و در بهترین حالت هم از لحاظ کیفیت و کارایی قابل مقایسه با محصولی نیست که
یا برای پیدا کردن سوالات اصلی بشر،
و یا برای مقاصد پلید سیاست مدارهایی که اگر از منظر نبوغ بررسیشون کنیم، بی نظیر و خارق العاده هستن،
تولید شده.
اگر هواپیماهای مسافربری رو کنار بگذاریم (که احتمالا اگر قیاسی انجام بدیم تا این مرحله شاید هر دو صنعت به یک میزان رشد کرده اند)،
وقتی صحبت از هواپیماهای جنگی، جت و فضا پیماها به میان میاد، قصد و نیت فاعل و مالک این خط تولید، ز بیخ و بن با هدفی که در صنعت اتومبیل هست متفاوته.
کاملا مشخصه که این مسیر تکنولوژی متفاوت و حساس تر و بسیار دقیق تری رو می طلبه و سرمایه گذاران این صنعت هم قرار نیست تولید انبوه از هیچ کدام از محصولاتشون داشته باشن.
پر واضحه که سرمایه ی عظیم و متمرکز با اهداف بسیار پیچیده تر و اساسی تر، مسیر این صنعت رو به جایی رسونده که امروز میبینیم.
*با تشکر از پوریا بابت به اشتراک گذاری عکس هواپیما بویینگ.
1 دیدگاه دربارهٔ «آنچه از صنعت هوانوردی میتوان آموخت ؟»
درود بر شما خداقوت سپاس عالی بود